بیشتر از همیشه بی دلیل به پدر و مادر بودن فکر میکنم.
اهل نصیحت کردن و این حرفا نیستم اما بیایین «بچه های بهتری» براشون باشیم.
چند وقته دارم به سخت گیری های پدرانه و دلسوزی های بعضی اوقات اذیت کننده مادرانه فکر میکنم!
شاید رویای خیلی هامون بوده باشه که در مورد بچه هایی که خواهیم داشت قراره چجور پدر و مادری باشیم.
اینجانب که همیشه تو رویام خواستم پدری باشم که با بچههام راحت باشم و اونا بتونن مثل یک کوه بهم تکیه کنن و رفیقایی برام باشن که هیچوقت نداشتم.
به خودم که نگاه میکنم میبینم همچین بچه ای برای پدر خودم نبودم! تو سختی ها و دردها یا حتی خوشیها و خندهها خودم رو دور کردم از همه. حتی پدرم، حتی مادرم!
یکم بیشتر در موردش فکر کنیم. شاید رویاهای قشنگی که شما برای بچه های آیندتون دارین رو یه روزی یک پسر و یک دختر که الان پدر و مادرتون هستن با خودشون داشتن!
به نظر تو، «بچههای بهتری باشیم» یا؟
درباره این سایت