وقتی این خانه ویلایی که رو رخت خواب اتاقش دراز کشیدم و به پنجره رو به روم زل زدم رو اجاره کرده بودیم از اینکه قرار بود بعد ۶ سال خونه ای که قبلا در اون مستاجر بودیم رو ترک کنیم ناراحت بودم و فکر نمیکردم خیلی ساده با خونه جدید کنار بیام!!!
ولی گذر زمان و شرایط من رو با خونه جدیدمون وقف داد. حالا اتاق تاریکم که تو شب تاریک تر از قبله رو به روی یک اتاق با لامپ روشن در ساختمان جلوییه.
کسی که دلتنگشم فاصلش از من خیلی دوره ولی شب ها به اون پنجره زل میزنم و تصور میکنم پنجره اتاق خوابگاهشه و برق روشنه در حالی که داره کتاب مورد علاقش رو میخونه!
درباره این سایت